درد و دل

سلام به تمامی دوستان که لطف دارن میان به وبلاگ من سر میزنن و با نظراتشون منو راهنمای می کنن، مدتی حال نوشتن رو ندارم نمیدونم شاید دیگه نویسم شاید فرصت نداشته باشم و با دعای دوستان در حال تغییر اساسی هستم درونم اشوبه ولی خدارو فراموش نمیکنم در همه حال میگم خدایا برای داده و نداده هایت ممنون وشکرش و به جا می اورم 

دنیا

روزها میگذرند و من در حسرت یه تحول در زندگی تکراری خودم هستم ایا این رویا تحقق خواهد یافت یا نه...........

معرفی کتاب ۱

سلام از حالا می خوام یه قسمت جدید توی وبلاگم درست کنم اونم معرفی کتاب های که خودم خوندم وموضوعات مختلفی دارن رمان ،علمی ، اجتماعی و ..... تا هرکس با هر سلیقه ای از این قسمت استفاده کنن. 

 

 

موضوع کتاب : رمان 

 

عنوان کتاب : الهه ی عشق 

 

نویسنده : نرگس دادخواه

خبر

امروز خیلی خوشحالم از چپ و راست خبر موفقیت دوستام برام میرسه یکی کارشناسی ارشد قبول میشه یکی دیکه کارشناسی امیدوارم هم در کارهاشون موفق و پیروز باشن به شرط اینکه تلاش کنن.

دکترعلی شریعتی

خداوندا! اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای ‌تکه نانی ‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌ و شب آهسته و خسته تهی‌ دست و زبان بسته به سوی ‌خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می‌گویی نمی‌گویی؟!

حرف دل

بر درت می امدم هر شب مرا وامیزدی     گفتمت نا مهربانی دم زحاشا میزدی

دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا سحر   کاش دریای توبودم دل به دریا میزدی

                                    *********************                       

یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم    چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم

همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود       همه در دفتر من حسرت دیدار تو بود

کی اشک منو پاک می کنه

کی اشکاتو پاک می کنه شبا که غصه داری       دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری

شونه ی کی مرهم هق هق میشه دوباره      از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره

برگ ریزونای پائیز کی چشم به رات نشسته     از جلوپات جمع میکنه برگای زرد و خسته

کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا            تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا

کی از سرود بارون قصه برات می سازه       ازعاشقی می خونه وقتی که راه درازه

کی از ستاره بارون چشماشو روهم میزاره       نکنه ستاره ای بیاد یاد تو رو نیاره

کی اشکاتو پاک میکنه.........

حرف حساب

چه کسی میگوید که گرانیست اینجا؟ دوره ی ارزانیست! چه شرافت ارزان! تن عریان ارزان! و دروغ از همه چیز ارزانتر! آبرو،قیمت یک تکه ی نان! و چه تخفیف بزرگی خوردست قیمت یک انسان !!!!

خسته نباشید

سلام به تمام دوستانی که به من لطف دارن میان زیر بالای خسته من و با نظراتشون خستگی از تن من بیرون میارن خیلی ممنون

عشق من

اغوش تو به غیر من به روی هیچکی وا نکن

منو از این دل خوشی ها ارامشم جدا نکن

من برای با تو بودن پره عشق و خواهشم

واسه بودن کنارت به هر کجا پر می کشم

منو تو اغوشت بگیر اغوش تو مقدسه

بوسیدنت برای من تولد یه نفسه

چشمای مهربون تو منو به اتیش می کشه

نوازش دستای تو عادت ترکم نمیشه

فقط تو اغوش خودم دغدغه ها تو جا بزار

به پای عشق مون بمون هیچ کسو جای من نیار

مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن

فقط به من بوسه بزن به روح و جسم  تن من

مواظب باشید

مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد

اگر سفر نکنیم

اگر مطالعه نکنیم

اگر به صدای زندگی گوش فرا ندهیم

اگر به خودمان بها ندهیم

مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد

هنگامی که عزت نفس را در خود بکشیم

هنگامی که دست یاری دیگران را رد بکنیم

مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد

اگر بنده ی عادتهای خویش بشویم

و هر روز یک مسیر را بپیماییم

اگر دچار روزمرگی شویم

اگر تغییری در رنگ لباس خویش ندهیم

یا با کسانی که نمی شناسیم سر صحبت را باز نکنیم

مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد

اگر احساسات خود را ابراز نکنیم

همان احساسات سرکشی که

موجب درخشش چشمان ما می شود

و دل را به تپش در می آورد

مرگ تدریجی ما آغاز خواهد شد

اگر تحولی در زندگی خویش ایجاد نکنیم هنگامی که از حرفه یا عشق خود ناراضی هستیم

اگر حاشیه ی امنیت خود را برای آرزویی نامطمئن به خطر نیاندازیم

اگر به دنبال آرزوهایمان نباشیم

اگر به خودمان اجازه ندهیم

برای یکبار هم که شده

از نصیحتی عاقلانه بگریز

بیایید زندگی را امروز آغاز کنیم!

بیایید امروز خطر کنیم!

همین امروز کاری بکنیم!

اجازه ندهیم که دچار مرگ تدریجی بشویم!

شاد بودن را فراموش نکنیم

درود بر شهیدان

هر روز با دیدن عکسش روی دیوار اتاقم اشک هام می لغزن و از روی گونه هام به زمین می چکن ، درد از دست دادن یک دوست یه مرد که تو زندگیش هیچ گناهی جز خدمت به این مردم ریا کار نکرده بود. خاطراتش هر روز برام تکرار میشه و گاهی به خنده منو وامیداره ولی جریان شهادتش دوباره حالمو میگیره .

اره در مورد علی حرف میزنم که توی داستان زندگیم بهش اشاره کردم ، دوستی که خیلی از سختی ها رو برای من و دوستان اسون می کرد . هر روز اون حادثه از جلوی چشمم می گذره خیلی سخته تحمل دیدن یه ادم که داره کم کم ، یواش یواش جون میده و هیچکی نمی تونه کاری کنه یا شایدم بهتره بگیم نمی زارن براش کاری  بکنی.

خرداد 88 بود . امسال که برای سال گردش که رفتیم مامان شو من نمی شناختم انقدر توی این یک سال شکسته و پیر شده بود ، داغ جون سخته . این روز ها خیلی دلم هواشو کرده ولی افسوس که کنارمون نیست . همه فکر می کنن جنگ دیگه تموم شده و اسم مردهاشون رو چرا میزارن شهید؟؟؟؟

نظامی های این مملکت هر روز و هر ساعت برای امادگی از دفاع از مردم خوبمون رزمایش ها ،مانورهای و دوره های سخت و طاقت فرسایی رو انجام میدن واین امادگی ها انقدر مشکل و سخته که گاهی اوقات نفراتی به جمع شهیدان می پیوندن اره ما هنوز در جنگیم ، نه از اونای که به مردم و هم وطن هاشون خیانت میکنن و روز به روز جیبهاشون رو پر از پول می کنن .اینجا می خوام از تمام کسای که دارن زحمت میکشن که ما ها با ارامش و به دور از دشمنان زندگی کنیم تشکر کنم ویاد شهیدان به خصوص دوست شهیدم علی عسکری را گرامی بدارم وبرای شادی روحشون فاتحه بخونم.

باتشکر از نیروی مخصوص کلاه سبز های ارتش ، دوره ویژه37

رویای زیبا

یه روز اومدی مثل موج دریا

بوی پیرهنت مثل خواب و رویا

سایه های ما رو شنای ساحل

پا به پا بی صدا غرق تمنا

یه روز اومدی تو سکوت سردم

سر به راه شدی دل دوره گردم

حالا چی شده که می خوای جدا شی

چی شده تو بگو من چه کردم

حالا باز من و نسیم موج  دریا

می مونیم بدون تو غریب و تنها

به خدا بی تو یه صدف شکستم به خدا

دوباره تو باد موها تو رها کن

منو راهیه شب قصه ها کن

میمیرم واسه تب تند لبهات

دوباره زیر لب اسم مو صدا کن

اشکمو پاک کن از گونه ی من

سر بزار بازم روی شونه ی من

منو سیاه کن با دروغ تازه

بگو که میگیری بهونه ی من

سخن

ما همیشه وقت کافی داریم به شرط انکه هم بخواهیم و هم درست از ان استفاده کنیم .

                                                                گوته

*****************************************************************

خسته

افکارم خسته ؛ بی هدف روزها پس از دیگری می گذرند ولی کسی به فریادم نمی رسد گویا خدا هم من و فراموش کرده .

توی زندگی بدترین چیز بی هدفیه ، ادم نمی دونه برای چی زنده است و اون موقع که از خدا می خواد که جون شو بگیره .

هر روز از کنار ادم های رد میشی که توی نگاهشون هیچ محبتی نیست به ادم کمک که نمی کنن هیچی پشت پای بهت میزن و روی زمین میندازنت ...

ادم های بی روح وبی عاطفه ،من همه رو جمع نمی بندم وقتی هم یه ادم خوب پیدا میشه دیگرون هستن که نمیزارن خوب باشه و اون و از تو جدا می کنن....

لیلی و مجنون ۵

می رفت نهفته بر سر بام     نظاره کنان زصبح تا شام

تا مجنون را چگونه بیند      با او نفسی کجا نشیند

او را به کدام دیده جوید      با او غم دل چگونه گوید

************************************************************************************

می سوخت به اتش جدایی     نه دود در او نه روشنای

پیدا شغبی چو باد می کرد    پنهان جگری چوخاک می خورد

ایینه ی درد پیش می داشت   مونس زخیال خویش می داشت

جز سایه نبود پرده دارش    جز پرده کسی نه غمگسارش

از بس که به سایه راز می گفت   همسایه ی اوبه شب نمی خفت

***********************************************************************************

من با تو شادم!!!!

مرا که با تو شادم پریشان مکن      بیا با سیل اشکم به دامان مکن

بیا به زخم عاشقان مرهم       دل مرا یک دم زغم رها کن

من ای خدا به پای این پیمان     اگر ندادم جان مرا فنا کن

رمیده جان و دل شکسته      منم به پای تو نشسته

منم به ماتم جدایی      نشسته نا امید و خسته

شکسته ای دل مرا به من بگو چرا چرا  به سنگ غم ها

زداغ حسرت کجا گریزم که هم چو مرغی شکسته بالم

نمی توانم سخن نگویم اگر بپرسد کسی زحالم

فلک به سنگ کینه ها شکسنه قامت مرا مگر چه کرده ام خدایا

شکسته سر شکسته ها زیار اشنا جدا کنون کجا روم خدایا

پرنده

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی      که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل افتابی که حضور وغیبت افتد      دگران روند وایند تو همچنان که هستی

تو اگه پرنده باشی چشمای من اسمونه      راز پر کشیدت رو کسی جز من نمی دونه

واسه من سخته که بی تو بنویسم مشق پرواز    با صدای ساز خسته تر کنم گلوی اواز

من و تو گرچه اسیریم حیفه از غصه بمیریم        بیا تا اخر دنیا بشینیم و پر نگیریم

جای پر زدن زمین نیست توی قلب اسمونه     قصه ی مرگ و جدای تو کتابا جا میمونه

نگوعمرمون تموم شد نگو دیگه همدمی نیست    بیا فردا بسازیم این که فرصت کمی نیست

اشک پاکتو نگه دار واسه غسل تن پرواز    زنده کن صدای سازو که رسیده وقت اواز

زود دیر میشه

صدای عقربه های ساعت ، دیگه فرصتی باقی نمونده شاید بار اخره دارم تو رو می بینم ، کسی سرنوشت شو نخونده ، وقتی که گفتی خدا نگهدار تو را با یه لبخند جا گذشتم ، اما تو نبودی تا ببینی غیر گریه چیزی نداشتم بازم یاد روزای گذشته دارم میفتم دوست دارم های که من میگفتم  دلم گرفته دیگه نمیتونم اینجا اروم بمونم تو برام عزیز ترینی...........

دلم گرفته...... دلم گرفته.....

*************************************************************************************************************

نیستی دارم دق می کنم  نیستی دارم می پوسم

عکساتو من یکی یکی برمیدارم می بوسم

پیرهن یادگاری تو هرشب دارم بو می کنم

برای برگشتن تو به اسمون رو می کنم

از خدا می خوام دوباره تورو ببینم رو به روم

قسم به اشک حسرتم فقط همینه ارزوم

یه عالمه گل میارم همه رو پرپر می کنم

هر شب دارم همین جوری با تنهای سر می کنم

تموم اشکام هدیه ی نبودنت کنار من

نمی دونی چی میگذره به قلب بی قرار من

وای که چقدر سخته برام ثانیه ها بدون تو

دلم می خواد باز ببینم چشمای مهربون تو

                                                                     

نیستی دارم دق می کنم........

درد ودل

بال هایم خسته شده ازاین پرواز طولانی ، نای پرواز ندارم تو بگو چه کنم؟ ؟ ؟

افکارم در هم گسیخته و بی هدف تو بگو چه کنم ؟ ؟ ؟

توی اخرین وداع اشک هایم خشکیده ، امیدوارم زمان مرگم تلافی نکنی ،اشک نریزی ! ! !

تو رو دوست دارم مثل لحظه خواب ستاره ها . تو من و دوست داری؟ ؟ ؟

صدای ناله ها رو میشنوم با اینکه زیرخروارها خاک مدفونم ! ! !

تو رو میسپارمت به باد ، تو رو می دهم به ستاره ها . . . .

دیگر توان پرواز ندارم این گوشه می مانم تا بمیرم............