-
کوهپیمایی
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1391 19:05
مثل همیشه ساعت 12 ظهر از سر کار به خونه رسیدم ، بعد از خوردن ناهار اماده جمع کردن کوله پشتیم شدم . یه نگاه به ساعت انداختم هنوز وقت رفتن نشده بود به بالش لم دادم که چشمام سنگین شد. چرت بعد از ظهر خیلی خوب بود خستگی کار از تنم بیرون اومد لباسمو پوشیدم و کولمو برداشتم به سمت شمال تهران حرکت کردم. حدود ساعت 4 بعد از ظهر...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 خردادماه سال 1391 19:54
در مجالی که برایم باقیست باز همراه شما مدرسه ای می سازیم که در آن همواره اول صبح به زبانی ساده مهر تدریس کنند و بگویند خدا خالق زیبایی و سراینده ی عشق آفریننده ماست مهربانیست که ما را به نکویی دانایی زیبایی و به خود می خواند جنتی دارد نزدیک ، زیبا و بزرگ دوزخی دارد – به گمانم - کوچک و بعید در پی سودایی ست که ببخشد...
-
تور طبیعت گردی
شنبه 26 فروردینماه سال 1391 21:30
قرار شد ساعت 14 پنج شنبه در مورخه 24 فروردین از امام زاده ای دردشت شمالی پاکدشت حرکت کنیم . 6 نفر شاگرد من و دوستم به عنوان مربی اکیپ گردشگری بودیم . هوا نسبتن گرم بود و دشتی خشک و بی روح در پیش که افتاب ظهر بر گرمای آن می افزود به راه افتادیم . اولین اموزش در مبحث حرکت در این نقاط داشتن اب به اندازه کافی امری مهم است...
-
حس درونم
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 18:19
چوپان قصه ما دروغگو نبود،او تنها بود،.................... و از فرط تنهایی فریاد گرگ گرگ سرمی داد،.افسوس که کسی تنهایی اش را درک نکرد،و همه در پی گرگ بودند، در این میان فقط *گرگ* فهمید که چوپان تنهاست..!
-
بوی عید
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 18:10
بوی عیدی بوی توپ ،بوی کاغذرنگی، بوی تندماهی دودی وسط سفره ی ناب ،بوی یاس جانمازه ترمه ی مادربزرگ، با اینا زمستون و سرمیکنم ،با اینا خستگیمو در میکنم ، شادیه شکستن قلک پول ،وحشت کم شدن سکیه عیدی از شمردن زیاد، بوی اسکناس تا نخورده ی لای کتاب ،فکرقاشق زدن یه دختر چادرسیاه ، شوق یک خیزبلند از روی بته های نور ، برق کفش...
-
مسافر دیار بی کسی
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 18:07
ای پرنده ی مهاجر سفرت سلامت اما، به کجامیری عزیزم قفسه تموم دنیا، روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری، وقتی خورشیدی نباشه توهمیشه سوت وکوری ،میگذره روزهای عمرت توجاده های خلوت ،تا بخوای برگردی خونه گم میشی توباغ غربت، واسه ما فرقی نداره هرجا باشیم شب نشینیم، دلخوشیم به اینه، که شایدسحرو یک روز ببینیم، اخرش یه روزی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 18:05
دلم دلتنگ خوبی هاست،.................دلم دلتنگ ارزش هاست،..............دلتنگ ان عشقم ،که فقط مال مادر هاست، .........چه خوب بود کودک بودیم،در کنار هم شاد و خندان بودیم. ........بدون دلیل در کنار هم ،چه با هم مهربان بودیم....................ولی الان ، همش تنهای،ای کاش کودک بودیم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 17:57
اشکای یخی موپاک کن * درای قلبت وا کن * صدای قلبمو بشنو * من چه کردم با دل تو* کاشکی تو لحظه ی اخر * عشق و تو نگاهم میخوندی*قلب تو صدامو نشنید * رفتی با غریبه موندی *اگه یک روز بگم از این حکایت *که به تو کردم عادت دلم پیش دلت مونده توزندون رفاقت * اگه یک شب برسم به حقایق میشم خدای عاشق *میگم رازمو به ستاره ی دریای مغرب...
-
دل تنگم
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 17:56
دل من یه روز به دریازد ورفت. پشت پا به رسم دنیازد ورفت. پاشنه ی کفش فرارو ورکشید. استین همت وبالا زد و رفت. یه دفعه بچه شود وتنگ غروب . سنگ توی شیشه ی فردا زد ورفت. حیونکی تازه ادم شده بود. به سرش هوای حوا زد و رفت . دفتر گذشته هارو پاره کرد. نامه ی فردا رو تا زد و رفت. زنده ها خیلی براش کهنه بودن . خودشو تو مرده ها...
-
بدون شرح
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 17:54
تن توظهرتابستون وبه یادم میاره ، رنگ چشمای تو بارون و به یادم میاره ، وقتی نیستی زندگی فرقی بازندون نداره ، قهرتو تلخی زندون و به یادم میاره ،من نیازم تورو هر روز دیدنت ، از لبت دوست دارم شنیدنه ،توبزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه ، تو همون خونی که هرلحظه توی رگ های منه ، تومثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب ، من همونم...
-
اطلاعیه
دوشنبه 21 آذرماه سال 1390 00:24
سلامی دوباره به گرمی افتاب ظهر عاشورا شهادت مظلومانه امام حسین و یارانش را به تمام شیعیان تسلیت میگم. سری جدید وبلاگ من در حال اماده شدنه و از دوستان می خوام مثل همیشه پشتیبان من باشن و به وبلاگ من سر بزنن . ممنون
-
تبریک سال جدید
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1390 01:03
سال 1390 بر تمام دوستان مبارک باشه امیدوارم سال خوبی داشته باشید
-
سال جدید
سهشنبه 24 اسفندماه سال 1389 02:41
سال جدید را چگونه اغاز کنم؟ کاش میشد مثل گذشت یک سال و نو شدن سال دیگه دل ادم ها هم عوض بشه و از غباری که دلها رو پوشونده پاک بشه... پس بیایم در سال جدید تحولی در خود ایجاد کنیم و بدی ها و زشتی ها رو از خود دور کنیم.
-
سال که در حال گذشتن است
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 02:45
سالی که در حال گذشتن است چه کردیم و چگونه گذراندیم ؟ درست است که ما خودمان را بهترین بهترین ها میدانیم ولی ایا این چنین است ؟ چه کارهای کردیم که موجب ازار و اذیت دوستان و اطرافیانمان شده ؟ جواب و این سوالات را با کمی اندک تامل خواهیم داد ولی یا جوابشان را درست میدهیم ! ایا سال جدید را بدون این بدی ها دوباره اغاز...
-
دروه مبانی بهمن شناسی
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 02:19
در اواخر بهمن ماه فکسی به هیت کوهنوردی ما رسید مبنی بر تشکیل دوره مبانی بهمن شناسی که من و دوستانم را علاقه من به شرکت در این کلاس را در بر داشت. با چند تن از دوستانم در تاریخ 4 اسفند که کلاس تئوری این دوره بود شرکت کردیم حدود 55 نفر در کلاسی نشسته بودیم که مرد میانسالی به اسم اقای اشتری و اقای علیخوانی که از اساتید...
-
موضوع جدید
دوشنبه 9 اسفندماه سال 1389 01:26
با سلام خدمت دوستانی که تا حالا با وبلاگ من سر میزدند و مرا در بهتر شدن نوشته ها یاری میدادن و با نظاراتشون به این دستان خسته قدرت نوشتن میدهند . از این به بعد یک سری از قله های که توسط گروه کوهنوردی ما فتح میشه رو برای دوستان بنویسم یا دوره های اموزشی که میبینم مقداری از اطلاعات این دوره ها رو در اختیار دوستان بزارم
-
سکوت
جمعه 30 مهرماه سال 1389 15:45
دقیقه ها ساعت ها روزها می گذرند ولی هنوز در انتظار دیدنت رو به اسمون می کنم و از او می خواهم که ای بزرگ مرتبه من و از دیدن اون محروم مکن به امید دیدن صورت یار.....
-
با تو ستاره می شوم.....
جمعه 23 مهرماه سال 1389 23:33
همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم از اینکه عاشق توام حس غرور می کنم دوباره با سلام توتازه ی تازه می شوم با نفسه ساده ی تو غرق ترانه می شوم با تو ستاره می شوم... از سایه های ملتهب همیشه می گریختم با رفتن تو هرنفس بغض دوباره می شوم ناجی شام شوکران با دل عاشقم بمان به حرمت حضور تو چون تو یگانه می شوم خانه به خانه دیدمت...
-
دانستنی ها
جمعه 16 مهرماه سال 1389 23:20
سوسکها سریعترین جانوران 6 پا میباشند. با سرعت یک متر در ثانیه . خرگوشها و طوطی ها بدون نیاز به چرخاندن سر خود قادرند پشت سر خود را ببینند . کرگدنها قادرند سریعتر از انسانها بدوند . هیچ پنگوئنی در قطب شمال وجود ندارد . مادر و همسر گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند . کانادا یک واژه هندی به معنی “روستای بزرگ”...
-
تنهای تنها .....
شنبه 10 مهرماه سال 1389 23:37
همه رفتن کسی دور و ورم نیست چنین بی کس شدن در باورم نیست اگر این اخرا بی عاقبت بود که جز افسوس هوای در سرم نیست همه رفتن کسی با ما نموندش کسی خط دل ما رو نخوندش همه رفتن ولی این دل مارو همون که فکر نمی کردیم سوزوندش چه حاشا کرده ای بر در نخورده چه آیا زنده ایم یا جون سپرده چه حاشا صحبتی حرفی کلامی چه جزبه رفته هایی ما...
-
درد و دل
جمعه 2 مهرماه سال 1389 19:42
سلام به تمامی دوستان که لطف دارن میان به وبلاگ من سر میزنن و با نظراتشون منو راهنمای می کنن، مدتی حال نوشتن رو ندارم نمیدونم شاید دیگه نویسم شاید فرصت نداشته باشم و با دعای دوستان در حال تغییر اساسی هستم درونم اشوبه ولی خدارو فراموش نمیکنم در همه حال میگم خدایا برای داده و نداده هایت ممنون وشکرش و به جا می اورم
-
دنیا
شنبه 20 شهریورماه سال 1389 22:58
روزها میگذرند و من در حسرت یه تحول در زندگی تکراری خودم هستم ایا این رویا تحقق خواهد یافت یا نه...........
-
معرفی کتاب ۱
شنبه 20 شهریورماه سال 1389 18:55
سلام از حالا می خوام یه قسمت جدید توی وبلاگم درست کنم اونم معرفی کتاب های که خودم خوندم وموضوعات مختلفی دارن رمان ،علمی ، اجتماعی و ..... تا هرکس با هر سلیقه ای از این قسمت استفاده کنن. موضوع کتاب : رمان عنوان کتاب : الهه ی عشق نویسنده : نرگس دادخواه
-
خبر
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 15:47
امروز خیلی خوشحالم از چپ و راست خبر موفقیت دوستام برام میرسه یکی کارشناسی ارشد قبول میشه یکی دیکه کارشناسی امیدوارم هم در کارهاشون موفق و پیروز باشن به شرط اینکه تلاش کنن.
-
دکترعلی شریعتی
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 15:43
خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟!
-
حرف دل
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 13:00
بر درت می امدم هر شب مرا وامیزدی گفتمت نا مهربانی دم زحاشا میزدی دیدمت یک شب به دریا خیره بودی تا سحر کاش دریای توبودم دل به دریا میزدی ********************* یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود همه در دفتر من حسرت دیدار تو بود
-
کی اشک منو پاک می کنه
پنجشنبه 18 شهریورماه سال 1389 00:11
کی اشکاتو پاک می کنه شبا که غصه داری دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری شونه ی کی مرهم هق هق میشه دوباره از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره برگ ریزونای پائیز کی چشم به رات نشسته از جلوپات جمع میکنه برگای زرد و خسته کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا کی از سرود بارون قصه برات می سازه...
-
حرف حساب
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 15:04
چه کسی میگوید که گرانیست اینجا؟ دوره ی ارزانیست! چه شرافت ارزان! تن عریان ارزان! و دروغ از همه چیز ارزانتر! آبرو،قیمت یک تکه ی نان! و چه تخفیف بزرگی خوردست قیمت یک انسان !!!!
-
خسته نباشید
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 19:09
سلام به تمام دوستانی که به من لطف دارن میان زیر بالای خسته من و با نظراتشون خستگی از تن من بیرون میارن خیلی ممنون
-
عشق من
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 15:06
اغوش تو به غیر من به روی هیچکی وا نکن منو از این دل خوشی ها ارامشم جدا نکن من برای با تو بودن پره عشق و خواهشم واسه بودن کنارت به هر کجا پر می کشم منو تو اغوشت بگیر اغوش تو مقدسه بوسیدنت برای من تولد یه نفسه چشمای مهربون تو منو به اتیش می کشه نوازش دستای تو عادت ترکم نمیشه فقط تو اغوش خودم دغدغه ها تو جا بزار به پای...